کشمکش هاي فرهنگي درآسياي مركزي و قفقاز
صباح صباح

فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، در اوايل دهه آخر قرن بيست، ساختار ژئوپلتيكي منطقه را دگرگون كرد و شرايط جديدي را در جغرافياي سياسي منطقه به وجود آورد. پي‌آمدهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي اين رويداد مهم به اندازه‌ اي گسترده است كه مي‌توان اين حادثه را از مهم‌ترين حوادث تاريخ معاصر قلمداد كرد. فايل تحولات و اتفاقات بزرگ هزاره دوم با اين حادثه تكميل شد، ولي  دوسيه ي تازه ‌اي درباره پي‌آمدهاي اين رويداد كم‌ نظير گشوده شد تا تحولات جديدي را ثبت و ضبط كند كه محصول اين برهه تاريخي است  . شكل‌گيري هشت كشور مستقل در منطقه مهم و استراتژيك آسياي مركزي و قفقاز با تاريخ و تمدني ديرين، ريشه‌دار و با هويتي کاملآ نو از جمله اين پي‌آمدها به حساب مي‌آيد. اين رويداد چشم‌انداز جديدي را در افق معادلات منطقه‌اي و جهاني به نمايش گذاشت. از سوي ديگر، ويژگي‌هاي جغرافيايي، تاريخي، سياسي و اقتصادي منطقه، توجه قدرتمندان بزرگ و نظريه‌پردازان مسايل كلان سياسي و ترتيبات امنيتي بين‌المللي را به اين نقطه از جهان معطوف ساخت. در نگاه اول، كشورها و ملت‌هاي اين منطقه جز محروميت‌هاي اجتماعي و اقتصادي ارمغان ديگري براي بيگانگان نداشتند، ولي در شطرنج رقابت‌هاي سياسي بين‌المللي سرنوشت بازي تا حدودي به جابجايي مهره‌ هاي موجود در خانه‌هاي اين منطقه بستگي پيدا كرد. ذ خاير نفت و گاز منطقه ، ايفاي نقش حلقه‌ وار ميان شرق، غرب، شمال و جنوب، همسايگي با كانون بيداري مليت‌هاي  منطقه ، حضورابرقدرت  جهاني و غول اقتصادي در حال خيزش، يعني چين قدرتمند، ميراث به جاي مانده از دوران شوروي در زمينه‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي، ويژگي‌هاي منحصر به فرد تاريخي، قومي و فرهنگي قفقاز، نقش اوراسيا در آينده جهان و … همگي عواملي‌اند كه اهميت استراتژيك منطقه را صد چندان مي‌كنند.
-1   جامعه فكري و فرهنگي اين منطقه پس از فروپاشي شوروي با يك خلاء بزرگ در مسايل فكري و اعتقادي روبرو شد. پس از فروپاشي شوروي با نوعي سردرگمي مواجه شدند و در وادي حيرت ناشي از عدم حاكميت فكر و انديشه و اعتقادي اصيل پرسه زنان دنبال چراغ حقيقت گشتند  . در اين وانفسا، قبل از آنكه به حقيقت وجود خويش به صورت آگاهانه و با درون مايه‌اي شكل گرفته از اصالت و حقانيت برگردند، با انواع و اقسام نحله‌ها، طرز تفكرها و مكاتب ابداعي و گمراه‌ كننده روبرو شدند كه هركدام طعمه‌اي براي فريب و اغفال آنها بودند. از سوي ديگر، دولتمردان و حاكمان اين جمهوري‌هاي سرگرم تثبيت جايگاه خويش و د ر پي د ست ‌يابي به قدرتي سياسي مستقل از مسكو شدند. بنابراين در اين فرايند با فكر و انديشه و فرهنگ مردم خود كمتر مشغول بودند. همه اينها دست بد ست هم دادند تا جامعه و مردم منطقه با بحران فكري و اعتقادي ناخوشايندي روبرو شوند.
 2 –
يكي از پي‌آمدها و نتايج قطعي بحران هويت در هر جامعه‌اي، تولد و رشد شبهات گوناگون فكري و فرهنگي و رواج انواع انحرافات اعتقادي است. كشورها و ملت‌هاي اين منطقه نيز در حال حاضر گرفتار اين معضل شده و با اشكال مختلف شبهات و انحرافات مواجه‌اند كه سلامت اعتقاد، فكر و فرهنگ آنها را به دقت نشانه رفته است. اين مسئله اگر چه محصول خلاء فكري و اعتقادي موجود است و حاصل بحران هويت تلقي مي‌شود، ولي در بررسي واقعيت‌هاي تلخ و شيرين فرهنگي منطقه مي‌تواند به عنوان يك عامل مستقل لحاظ شود. البته داشتن سابقه تاريخي برخي مكاتب فكري و اعتقادي و صوفي‌گري در منطقه نيز زمينه‌ساز فعاليت بعضي از مكاتب انحرافي در مقطع كنوني شده و فضا را براي جولان آنها باز كرده است.
 3 –
تمايل دولت‌هاي منطقه در جهت رسيدن به غرب و فرهنگ غربي
دولت‌هاي اين منطقه از سلطه فرهنگ كمونيسم، رهايي يافتند، ولي متأسفانه گام در مسيري نهادند كه شكل ديگر همان فرهنگ با زرق و برق بيشتر، يعني فرهنگ اصلي غرب (فرهنگ آمريكايي اروپايي)، محسوب مي‌شود. بسيار روشن است كه اين رويكرد، هم مردم منطقه را با مشكلات عديده فرهنگي و اعتقادي د ست به گريبان مي‌كند و هم فعاليت‌هاي فرهنگي  کشورهاي همسايه اين جمهوريتهارا را به چالش مي‌كشد.
 4 –
  به تهديدهايي كه از خارج به منطقه تحميل شده يا زمينه‌هاي آنها در خود منطقه موجود است، عملكرد دست‌اندركاران خودي، زمان از د ست رفته و فرصت‌ سوزي در سال‌هاي گذ شته را نيز بايد افزود. اگرچه سرعت فروپاشي براي هيچ‌كدام از تحليل‌گران مسايل سياسي قابل پيش‌بيني نبود و اين رويداد تاريخي بسيار سريع اتفاق افتاد عملكرد منسجم و حساب‌شده  استثمارگران كه برخي خيلي جلورفته اند ، خود به تهديدي تبديل شده است كه ردپاي منفي آن در فعاليت‌ها كاملاً مشهود است.
 5 –
  تأثيرات فرآيند جهاني‌سازي به رهبري آمريكا، بسان ساير مناطق دنيا در آسياي مركزي و قفقاز نيز بروز و نمود چشم‌گيري پيدا كرده است. دولتمردان كشورهاي اين منطقه غالباً داوطلبانه و برخي‌ منفعلانه، در راستاي تحقق كامل اين ايده حركت مي‌كنند. تبعات چنين خط‌مشي‌اي براي كشورهاي مستقل كه در سياست خارجي خود نيز اصولگرا و بدنبال عملكرد مستقل است، تهديدي جدي به شمار مي‌رود. به ويژه در زماني كه اين فكر و ايده سلطه‌جويانه در فرهنگ عمومي و افكار ملت‌ها نهادينه شود و گريزناپذير جلوه كند.
6 –
  براي افكار عمومي ملت‌هايي كه به آن درجه از شعور و آگاهي سياسي نرسيده‌اند و از قدرت تحليل و استنتاج كافي برخوردار نيستند، تشخيص اسلام‌خواهي واقعي و افراط‌گرايي ديني سخت و دشوار است. بنابراين مي‌شود گفت كه يكي ديگر از تهديدها در منطقه ناشي ازاين مشكل است كه در نوع خود بسيار خطرناك است. امروز در اين منطقه حركت‌هايي شكل گرفته است كه چهره‌اي طالباني از اسلام عرضه مي‌كنند. اين در حالي است كه مردم منطقه چندان از خطرات اين قبيل افراط‌گرايي‌هاي ديني آگاهي ندارند. ايران هم كه به عنوان نماينده اسلام در جهان فعاليت مي‌كند، فعاليت‌ها و برنامه‌هايش در كنار همان حركت‌هاي افراطي و منحرف قرار مي‌گيرد و مردم منطقه چنين تصورمي‌كنند كه اسلام همه‌ همين است و هر حركتي كه به نام اسلام‌خواهي مطرح مي‌شود، خطرناك، تهديدكننده و به ضرر ملت‌هاست. متأسفانه، در حال حاضر در منطقه آسياي مركزي و قفقاز اين‌دو مقوله در افكار عمومي ملت‌ها كاملاً از هم جدا نشده و اكثر مردم در تعيين مرز اين دو ديد گاه با مشكل مواجه اند.
 7 –
 بلافاصله پس از فروپاشي شوروي، غرب بدون از د ست دادن هيچ فرصتي در منطقه حضور يافت و به سرمايه‌گذاري گسترده پرداخت. در اين راستا برخي از كشورهاي اسلامي به خصوص ‌تركيه، از نظر زمينه‌سازي در عرصه كار و فعاليت فرهنگي به مدد غرب، به ويژه آمريكا آمد ند و آنها در اين جهت‌گيري از رسانه‌هاي عمومي، به ويژه تلويزيون و در كنار آن مطبوعات، حداكثر استفاده را بردند و تهاجم فرهنگي خود را آغاز كردند.

رقابت ها‌ي فرهنگي

  

رهايي جمهوري هاي تازه استقلال يافته از حاكميت اتحاد جماهير شوروري زماني اتفاق افتاد كه باور خود اتكايي در ميان رها شدگان هرگز وجود نداشت و وابستگي جمهوري هاي تازه استقلال يافته به حكومت مركزي كه در طول ساليان گذشته ايجاد و مستحكم شده بود نه به آن حدي بود كه بتوان به يكباره آن را گسست . امضاي قرار دادهاي متعدد وگرفتن التزام از روسيه براي عدم فراخواني روس هاي مقيم در اين كشور ها ، نمونه آشكاري از اين وابستگي است ، اگر چه امروزه خود اتكايي به سبب كمك كشورهاي صاحب منافع در ميان اين كشورها آنها را در موقعيت بي نيازي نسبي از روسيه وياحتي واگرايي قرارداده است.   سالهاي آغازين استقلال دراين كشورها ، سالهاي پرتنش و تحيّر آميز بود. دغدغه تأمين سفره شهروندان فرصتي را براي سردمداران آسياي مركزي فراهم نمي آورد تا به مسائل فرهنگي و بازيابي هويت نيز بيانديشند  . قدرت انتخاب هاي جديد به يكباره در ميان اين قوم پديد آمده بود و كشورهاي ديگري كه منافع خود را در طول ساليان متمادي در اين منطقه از دست رفته ديده بودند اكنون فرصت را براي بازيابي منافع و حضور گسترده و رقم زدن معادلات به سود خود ، مناسب ديدند و از همان آغاز به طورجدي ، دقيق و حساب شده وارد عرصة فعاليت هاي مختلف شدند . رقابت براي برخورداري از سهم بيشتر از همين جا آغاز شد .  آمريكا ،اسرائيل، تركيه ، پاكستان ، عربستان و تا حدودي چين و هندوستان در رقابت جدي با يكد يگر وارد اين منطقه شدند. روسيه نيز كه نقش « برادر بزرگتري» را براي خود محفوظ مي داشت اين حضور را حس كرد و به زودي به جمع رقباي ديگر پيوست  .


آمريكا 


آمريكا با روي آوري به شيوه حضور غيرمستقيم و حمايت همه جانبه از سياست ها و فعاليت هاي كشورهاي همسو ، كمتر به حضور مستقيم مبادرت كرد. آمريكا تلاش گسترده اي را سامان داد تا تمايل رهبران منطقه به فعاليت هاي تركيه را جلب كند. و آشكارا از مدل توسعه تركيه حمايت كرد. و با شعار ايران بد است وتركيه خوب است كه از سوي بيكر وزير خارجه وقت آمريكا اعلام شد اين سياست را به طور جدي پيگيري كرد.   البته از فعاليت هاي سپاه صلح آمريكا در اين مناطق نيز نبايد غفلت كرد كه فعاليت هاي گسترده اي را در زمينه هاي آموزش وبهداشت آغاز كرده است ودراين را ه از نيروهاي داوطلب آمريكايي استفاده مي كند و اين سپاه توانسته است در ميان مردم اين مناطق موقعيت مثبت و مناسبي را كسب كند.   عمده فعاليت هاي مستقيم فرهنگي آمريكا در منطقه آسياي مركزي معطوف فعاليت هاي آموزشي است . و اكنون فارغ التحصيلان كالج هاي آمريكايي خود را براي اشغال پست هاي بالا آماده مي كنند.

اما حادثه 11 سپتامبر و آغاز حمله اشغالگرانه به افغانستان موجوديت پايگاه ها و حضور نظامي امريکا را در اين مناطق مطرح ساخت. که اينک در کشورهای مختلف نيروهای نظامي آمريکا حضور همه جانبه کسب کرده است .
اسرائيل


ورود اوليه اسرائيل به منطقه آسياي مركزي درقالب حضور اقتصادي انجام گرفت كه اين حضور اكنون نيز بااستقبال بيشتري ازسوي رهبران اين مناطق مواجه شده است وتداوم دارد، به موازات حضور اقتصادي درعرصه هاي زراعت ومالداري و فعاليت هاي فرهنگي وآموزشي اسرائيل نيز آغازشد . اكنون به صورت نوبه اي بسياري ازكارمندان ارشد دربرخي ازكشورهاي آسياي مركزي براي طي دوره هاي آموزشي به آن كشورسفرمي كنند كه اغلب هزينه هاي آنان نيز ازسوي اسرائيل تأمين مي شود . ترويج يهوديت وحمايت ازمحفل هاي يهودي دراين مناطق باظرافت ودقت پيگيري مي شود.
تركيه

 

  سياست تركيه در آسياي مركزي ابتد ا با ترويج پان تركيسم آغاز شد و چون اين پندار مورد پذيرش رهبران اين منطقه قرار نگرفت به سرعت اين سياست جاي خود را به سياست د يگري كه گسترش فعاليت هاي آموزشي و ديني بود داد اين سياست به قدري سريع فراگير شد كه اكنون كمترين كشوري را در اين مناطق مي توان يافت كه مراكز آموزشي ومدارس تركيه در آنها به فعاليت نپردازد . به طوري كه بسياري از مسئولين ترجيح مي دهند فرزندان خود را در اين مدارس ثبت نام كنند.  تربيت نيروي انساني وكادر مديريتي وظيفه اي بود كه تركيه بلافاصله پس از تشخيص ، آن را دنبال كرد. نكته قابل توجه اينكه بخش مردمي تركيه شامل تجار و نيروهاي كار متخصص ، اغلب از ميان كساني بود كه علائق اسلامگرايي آنان ، اقامت و كار در تركيه را برايشان دشوار ساخته بود و حضور آنان در آسياي مركزي به نوعي تبليغ اسلامگرايي نيز محسوب مي شود. بر خلاف بخش دولتي تركيه و نمايندگي هاي سياسي آن كشور كه لا ئيك و پيرو سياست هاي حكومتي تركيه اند. بنابر اين امروز حجاب برتر ، آداب و رسوم ديني در ميان مردم آسياي مركزي همان است كه از تركيه كسب كرده اند. تأثيربخش غيردولتي تركيه كه اغلب علائق اسلامگرايي داشته ودراين كشورها اقامت دارند درميان توده مردم بسيار بيشتربوده است. تركيه نيز باآنكه مدارس امام خطيب رادركشورخود به تعطيلي مي كشاند، آموزش هاي ديني وتأسيس مدارس ودانشكده هاي الهيات را دركشورهاي استقلال يافته دراولويت كارفرهنگي خود قرارداده است. افزون براين تعداد زيادي ازعلاقمندان جوان بادريافت بورس هاي تحصيلي واردكشورتركيه شده اند وعمدتاً نيز دررشته هاي علوم انساني وبويژه دانشكده هاي الهيات به تحصيل مي پردازند . بازرگانان وتجارتركيه فعال دركشورهاي آسياي مركزي ، ترجيحاً نيروهاي كارخودرا ازفارغ التحصيلان مدارس تركيه برمي گزينند.  آمريكا با دامن زدن به تقابل منافع تركيه و ايران تلاش كرده است رهبران اين مناطق را متقاعد سازد كه گرايش به سوي ايران به منزله ي گسترش بي ثباتي سياسي و نظامي و حتي اجتماعي است . در صورتي كه تمايل به سوي تركيه در جهت ايجاد ثبات درمنطقه است .
روسيه


واگرايي اين كشورها از روسيه بر همگرايي غلبه مي كند ونيروهاي جاذبه به سمت غرب بيشتر مي شود ولي درعين حال اين به آن معني نيست كه روسيه در اين منطقه بي تأثير است . تأثير روسيه را دراين مناطق به ويژه پس از فروپاشي بيشتر سياسي مي توان دانست تا فرهنگي و اقتباس فرهنگي جمهوري‌هاي آسياي مركزي از فرهنگ روسي آنچنان در طول 70 سال پيوند، مستحكم شده است كه دولتمردان روس نياز به گسترش فعاليت‌هاي فرهنگي در اين مناطق نمي‌بينند.
عربستان


عربستان با ترويج الگوي وهابيت سعي در جذب مسلمانان مناطق آسياي مركزي دارد و اكنون با اينكه دامنه فعاليت اين كشور محدودتر شده است ولي در سالهاي آغازين فروپاشي با احداث مساجد و نيز پرداختن محدود به امر آموزش هاي ديني سعي داشت تا با ترويج باورهاي خود سمت وسوي هويت ديني آنان را ترسيم كند. اكنون به نظر مي‌رسد عربستان انگيزه‌اي براي تداوم سياست قبلي ندارد.
ايران  


نيازمندي و فقر اين كشورها و نيز قرار گرفتن ايران درموقعيت جغرافيايي مطلوب و توانمندي نسبي اقتصادي ايران در آغازين روزهاي استقلال عامل بزرگ روي آوري جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته به سوي ايران بود. آنها برقراري روابط و ايجاد و تحكيم پيوند ها را با ايران در راستاي منافع خود ارزيابي مي كردند و اگر چه ايران نيز جزء اولين كشورهايي بود كه استقلال آنان را به رسميت شناخت اما به خوبي نتوانست از اين فرصت پديد آمده بهره برداري كند.  زماني ايران به فكر بهره گيري از اشتراكات فرهنگي ، ‌نژادي ، زباني افتاد كه پايه هاي رقباي فرهنگي اش در اين مناطق مستحكم شده بود. (آسياتايمز، نووستي ، خبرگزاري روسيه ، بازتاب ونامه مردم ) .

 


October 23rd, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی